زندگی در نور

آنچه برخی شانس می خوانند من وبلاگ مشیت کلمه الله می دانم آنان سرنوشت را ترکیبی از اراده وشانس می دانند ومن آن را فقط خواست خدا می بینم پس تلاش واراده چیست خواهم گفت :اندرین ره می تراش ومی خراش      تادم آخر دمی زندگی در نور ...

در تاریخ عشق بشر اینکه عاشقان چقدر برای عشق خود مایه بگذارند وبلاگ اصالت کلمه عشق وارج معشوق را می رسانند فرهاد اگر تیشه بر بیستون می زند ارجی است که به شیرین می نهد ومجنون شیدای سرگشته صحرا حقیقت لیلی را شهادت زندگی در نور ...

ای بی کلک وبلاگ رفیق کلمه برجا وقوی باش         ای خاطره لطیف همواره قوی باش

غمناک مباش رنج مکش مادر خوبم       مانند همیشه محکم وشاد وقوی باش

بیماری ورنج از توبه دور ای بت زیبا        برخیز بخند یار عزیز باز قوی باش

زندگی در نور ...

بی تو هر لحظه ام بی خردیست             بی تو در وبلاگ بهشت کلمه هم بی خردیست

من که آخر وبلاگ بهشت کلمه وبلاگ خواهم کلمه رفت              ترسم از دوزخ از       بی خردیست

بس که مهربان بود        یارم                این گریز پایی   از    بی خردیست

کور وکافرتر از   منکرش     کو                نور مهرش ندیدن از  بی خردیست

کشتیم بود وباد     وطوفانها                این فراموشیم     زبی خردیست

من که مضطر شدم اوبودم                  نک کنم ناسپاسی از بی خردیست

زندگی در نور ...

تصویری که برخی روشنفکران معاصر به استناد فلسفه روشمند واستدلال از وبلاگ اسلام کلمه ارائه می کنند با آنچه در ذهن خیلی از ماهاست فرق می کند ویک جورایی به واقعیت نزدیکتر مثلا: الف .خیلی از داستانهای قرآن سمبلیک ونم زندگی در نور ...

نیامده ایم که بمانیم

عنقریب باید وبلاگ برویم کلمه   وهیچ همراه خود نبریم لخت لخت

از کله سحر تا پاس شب کار کار یا فکر کار

دنبال جمع کردن چیزهایی هستیم که باید بگذاریم و وبلاگ برویم کلمه

عجب داستان مکرری

عجب پند بی شنونده ای

زندگی در نور ...

مرگ

طعمی برای همه (کل نفس ذائقه الموت)

عطفی در زندگی

هنگامه ای بی بدیل

سرنوشتی بی تدبیر

تولدی عجیب

بیداری از خواب (الناس نیام فاذا مات انتبهوا)

چرا به اونیاندیشم

که ناگزیر خواهم چشید

وچون از آن بگریزم

که گزیری نیست (ولو کنتم فی بروج مشیده )

مرگ پایان گردنکشی ها ستمها زنجها غمها فقروفلاکتها

پایان من پایان منیت

هرگز از اونمی گریزم در آغوشش می گیرم تنگ تنگ

باکوله باری از عمل

با ذهنی آشنا

زندگی در نور ...

چون نیک بیندیشی

رها نیستی تا هرکاری بکنی

حسابی هست وکتابی

مالت مال تونیست تا هرجوری خرج کنی

عمرت که هرطور سر کنی

چشمت که هرچه ببینی وگوشت که بشنوی

ایحسب الانسان ان یترک سدی

تواصلا بی او نیستی

نیست را چه به این اداها

البته که می توانی هرانچه خواهی بکنی

اما با(یاکلون فی بطونهم نارا)چه می کنی 

نیک اگر بیندیشی آتش را از همین حالا می بینی

آتش حسرت آتش شرم

پس وبلاگ باری کلمه به وبلاگ هرجهت کلمه نباش

یک دل ویک سو باش

سمت خدا

زندگی در نور ...

آن مرد ژنده پوش جوان شغل ندارد بابت نان شب کودک دلبندش سخت در اندیشه است من هرروز چند برابر شام مفصل می اندوزم آن دیگر سخت بیمار است سوای این که روزانه درد آمپولهای گرانقیمت کمیاب را می کشد درد خودش ه زندگی در نور ...